فوتبالیستا

یزدفردا:گلابدان عتیغه :همین تابستان گذشته رفتم روستای خوش آب وهوای اف آباد که دردامنه سرسبزکوه های افه قراردارد.
برای استراحت وعوض کردن آب وهوا،ازبس ازهوای سالم ده جوگیرشدم گفتم برم سرزمین بازی این روستا هم ورزش به تن بزنم هم گفتگوی دوستانه ای باورزش دوستان داشته باشم .
یک تپه مانده به ورزشگاه 12نفری صدای یک تماشاگرنما می آمدکه می گفت :الاغ چهارپابدومگه جونخوردی، باسرعت وباحرکات ناموزون ورزشی خودم رسوندم بالای تپه ورزشگاه زیرپام بودباتعجب دیدم یک الاغ با یک نفرغیرالاغ درحال فوتبال بازی هستن ویک نفرتماشاچی که تا حالافکر می کردم تماشاچی نما باشدداره تشویق می کنه رفتم کنارتماشاچی نشستم نیم نگاهی به من انداخت وبعدشروع کردبه ادامه دادزدن الاغ خرچه کارمی کنی حیف الوفه تازه که بهت دادم.ازتعجب دهنم بازموندبود باهزارزحمت دهنم جمع وجورکردم وپرسیدم چرااینقدرخلوته کسی بازی نمیکنه .تماشاچی بدونی که نگاهش اززمین برداره گفت :همه جوانهارفتن توکارشیشه .یک لحظه شوکه شدم حتی تواین روستای دورافتاده .
پرسیدم شیشه ؟
گفت : آره دیگه شیشه وبلور،ازده پایین می خرندبسته بندی می کنندبه ده بالامی فروشند.چندثانیه به صورت بهت زده من نگاه کردویواشکی گفت : البته شیشه وبلورچینیه ، جعبه هاشم چینیه فقط اسم ده مارامی زنندروش، به کسی نگیااگه این چینیا بفهمندخودشون این کارامی کنندوازاسم ده ماسواستفاده می کنند . تودلم به حس ناسیونالیستی این تماشاچی غبته خوردم.
ازنگرانی درآمدم چشم دوختم به زمین نیمه چمن ومسابقه فوتبال دوباره یک نگرانی به دلم افتادخودم رارسوندم به کنارزمین ودادزدم آدم حسابی چراباالاغ فوتبال بازی می کنی مگه میشه . فوتبالیست نفس زنان دادزدچی میگی این الاغ دوبرصفر جلو.دیگه نتونستم از تعجب دهنم راجمع جور کنم وتاحالا آویزون مونده .
 
25/9/88 بازنویسی برای سایت یزدفردا

یزدفردا


  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا